شبهای بارانی

خوش آمديد

شعر عاشقانه سکوت خواهم کرد

 

سکوت خواهم کرد واز یاد خواهم برد ،

آن چه را که به پایان رسید

 وشروع خواهم کرد آنچه را که دوباره به اتمام میرسد:

سیگاری آتش خواهم زد تا بخاطر...

قلمی خواهم شکست تا به آغاز...

اراده ای خواهم کرد تا به عمل...

 تیری رها خواهم ساخت تا به ثمر...

فنجانکی خواهم شکست تا به شکست...

بره ای خواهم شد تا به تمرد...

 وعمری خواهم کرد تا به مرگ...

و اوقات را معدوم خواهم ساخت

همچنانکه آب غسالخانه ای را چرک...

و خاکی را مزدود...

 زندگیم را مفعول...

و خدایان را برای لحظه ای  مشغول خواهم ساخت

سنگ تراش شروع میکند برای لقمه نانی

 وچه اهمیت دارد حقیقت آنچه مینویسد  چیست؟

چه اهمیتی دارد سال تولد اتفاقی که به پایان رسیده است؟

و فریاد های انزجار از درد زایمان مادرم،تنها با نام پدر بر سنگ جای میگیرد

من از آنچه بودم جدا شدم

قطعه چند وبلوک چند نام من است

تنها خود میتوانم مراقب خود باشم

گودالم را دوست خواهم داشت

 و با موریا نه هایم چند ساعتی بازی خواهم کرد

و اگر صدایی لرزان  بر قبر من حمدی خواند

به او خواهم خندید ،تا حد مرگ..

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در جمعه 25 بهمن 1392برچسب:,ساعت22:43توسط محمود | |