شبهای بارانی

خوش آمديد

 

 

+نوشته شده در پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:,ساعت16:17توسط محمود | |

 

+نوشته شده در سه شنبه 23 اسفند 1390برچسب:,ساعت23:30توسط محمود | |

 

 

 

 

                                      

 

 

+نوشته شده در سه شنبه 23 اسفند 1390برچسب:,ساعت23:8توسط محمود | |

 امروز امروز است

 


امروز امروز است

 

امروز هر چقدر بخندی و هر چقدر عاشق باش


یا از محبت دنیا کم نمیشه پس بخند و عاشق باش


امروز هر چقدر دلها را شاد کنی


کسی به تو خورده نمیگیره پس شادی بخش باش


امروز هرچقدر نفس بکشی


جهان با مشکل کمبود اکسیژن رو به رو نمیشه


پس از اعماق وجودت نفس بکش


امروز هر چقدر آرزو کنی چشمه ی آرزوهات خشک نمیشه پس آرزو کن


امروز هر چقدر خدا را صدا کنی خدا خسته نمیشه


پس صدایش کن


او منتظر توست


او منتظر آرزوهایت


خنده هایت


گریه هایت


ستاره شمردن هایت


و عاشق بودن هایت است


امروز امروز است

+نوشته شده در سه شنبه 23 اسفند 1390برچسب:,ساعت17:49توسط محمود | |

 مرا   رها   کردی   و  از  این  سرا  رفتی

هلاک  کرده ای   مرا   بگو   چرا  رفتی؟

 

نه  این  نبود  گلم  شرط   روز   اول  ما

از  این  سرای  محبت  چه  بی وفا  رفتی

 

زدی   به   جان  و  دلم  آتش  جدایی  را

بدون   من   تو   گلم   بگو  کجا   رفتی؟

 

در این  دیار  که  تنها  تو  را  نظر کردم

وفای خود  بشکستی  و  خود  رها رفتی

 

نگاه کن  ببین مرا  که  بی  تو هیچم من

تو  با   غروب   مثال   پرنده ها  رفتی

 

ولی قسم به هر آنچه عشق می نامند

من از تو ام  گل نازم ، چرا جدا رفتی

 

یلی   میان   جمعیت   عاشقان    بودم

مرا به دیو سپردی ، تو  با  خدا  رفتی

 

یکی   اگر میان  دلم  بود ، تو  بودی

روان شدی تو عزیزم به قصه ها رفتی

 

مرو  برای  یکصدمین   بار  می گویم

من از تو ام گل  نازم چرا  جدا  رفتی

+نوشته شده در دو شنبه 22 اسفند 1390برچسب:,ساعت1:11توسط محمود | |

 نیا  باران    زمین    اندوه    دارد

به   قلبش   کینه ای   انبوه   دارد

 

زمین  جای  قشنگی  نیست باران

دل   سنگی   مثال   کوه    دارد

 

خیال     باطلی    داری    عزیزم

که  پنداری  زمین  هم  روح دارد

 

زمین پست است قلب من گواهست

برایش   قصه ای  مشروح   دارد

 

+نوشته شده در دو شنبه 22 اسفند 1390برچسب:,ساعت1:8توسط محمود | |

 سخت   بود  رفتنت ، گلم ، نازم

گر  چه  با   رفتن  تو  می سازم

 

کاش میگفتی ام به عشق آموزی:

سر    بیانداز، تا    سر   اندازم

 

حال هر شب به خویش می گویم

این   منم   به  عشق  می بازم؟

 

+نوشته شده در دو شنبه 22 اسفند 1390برچسب:,ساعت1:6توسط محمود | |

 

+نوشته شده در سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:,ساعت12:57توسط محمود | |

 چه کنم؟ چاره کجاست؟

سهم من در دل این ویــرانــــی یک سبد بی تابی است

غم من تا به گل لاله سرخ دو شقایق باقیست

دیده ام بارانی است 

کاش آنجا که دل از عشق سخن ها می گفت

قلب ها سست نبود

کاش در این دل تنگ مهر در بند نبود....

+نوشته شده در سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:,ساعت12:55توسط محمود | |

 وقتی اتفاقی می افته گریه نکن.زیرا دیگه

تموم شده و اون اتفاق افتاده...پس بخند...

همیشه اشخاصی وجود دارند که تورو ناراحت
کنند ولی تو نباید امید و اطمینانت روبه
همه از دست بدی...فقط  برای دفعه دیگه
حواست رو جمع کن که چه کسانی قابل اعتماد
هستند.

همیشه یادت باشه که در هر اتفاقی حکمتی
نهفته هست...

+نوشته شده در سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:,ساعت12:54توسط محمود | |


من زندگی را دوست دارم
ولی از زندگی دوباره می ترسم

دین را دوست دارم
ولی از کشیش ها می ترسم

قانون را دوست دارم
ولی از پاسبان ها می ترسم

عشق را دوست دارم
ولی از زنها می ترسم

کودکان را دوست دارم
ولی از آیینه می ترسم

سلام را دوست دارم
ولی از زبانم می ترسم

من می ترسم پس هستم
این چنین می گذرد روز و روزگار من

+نوشته شده در سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:,ساعت12:52توسط محمود | |

 به تو که فکر می کنم


بی اختیار

به حماقت خود لبخند می زنم

سیاه لشکری بودم

در عشق تو

و فکر می کردم بازیگر نقش اولم ...

افسوس...

برای دیدن عکس ها به ادامه مطلب مراجعه کنید

+نوشته شده در سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:,ساعت12:50توسط محمود | |

 یادمان باشد


یادمان باشد از امروز جفایی نکنیم،                           یا که در خویش شکستیم صدایی نکنیم

یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند،                          طلب عشق به هر بی سروپایی نکنیم

مهربانی صفت بارز عشاق خداست،                          یادمان باشد از این کار ابایی نکنیم.

+نوشته شده در سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:,ساعت12:48توسط محمود | |

 

+نوشته شده در سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:,ساعت12:44توسط محمود | |

 می روم  اما بدان یک سنگ هم خواهد شکست

                                                آنچـــــنان که تارو پود قلب من از هــــم گسست

می روم با زخم هـــــایی مانده از یک سال سرد

                                               آن همه برفی که آمـــــد آشـــــــیانم را شکست

می روم اما نگویــــــــی بی وفــــــا بود و نمــــاند

                                                  از هجوم سایه هــــا دیگر نگــــــاهم خسته است

راســــــتی : یادت بمــــــــاند از گـناه چشم تو

                                                   تاول غــــــربت به روی باغ احســــــاسم نشست

طـــــــرح ویران کـــردنم اما عجیب و ســــــاده بود

                                                      روی جلد خاطــــراتم دست طوفــــــان نقش بست


+نوشته شده در سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:,ساعت12:26توسط محمود | |

 این روزا خسته ام نه اینکه بخوام تظاهر کنم که خسته ام نه از این همه انتظار خسته ام هر روز و هر شب ذهنم را زیر و رو می کنم گذشته را مرور می کنم اما هیچ جوابی به ذهنم خطور نمی کنه انگار دستم را خونده. بلاتکلیفی هم چیز بدیه خدا کنه کسی تو شرایط و موقعیت من قرار نگیره. خیلی بد که آدما با گذر زمان عوض می شن. یک دوست عزیزی جمله ی قشنگی را برام اس ام اس کرد با این مضمون: " تنها گرگ ها نیستند که لباس میش می پوشند، گاهی پرستو ها هم لباس مرغ عشق بر تن می کنند، عاشق که شدی کوچ می کنند". چند روز دیگه تولدم فکر نکنم یادش باشه همونطور که با واژه ی ولنتاین و سپندارمذگان بیگانه بود. این روزا حال و هوای دیگه ای دارم امروز داشتم فکر می کردم افرادی که ناخواسته دلیل تولد دیگران می شن محکومند اما هیچ کس راه قانونی مناسبی برای صدور حکمی در مورد آنها پیدا نمی کنه. ...

 

+نوشته شده در سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:,ساعت12:24توسط محمود | |

 

کاش می فهمیدی آنکه برای ِ بدست

 آوردن ِ مُحبتت حاضر است تَنش را به تو

بـسپارد فـ ا ح ِ شه نیست...

و آنکه برای ِ به دنبال ِ خود کشاندَنتْ ،

تنش را از تو می دزدَدْ  بـ ا ک ِ ره نیست...!!

 

+نوشته شده در شنبه 13 اسفند 1390برچسب:,ساعت23:46توسط محمود | |

درشهر اقاقي ها
          تو پاك ترين عشقي
من راز شكفتن را
           از باغ دلت چيدم
لبخند زدي ارام
           بر گونه غمناكم
من با گل لبخندت
          بر حادثه خنديدم

+نوشته شده در شنبه 13 اسفند 1390برچسب:,ساعت23:42توسط محمود | |

 

فکر کردن به تو ، کار شب و روز من شده ،

بس که حالم گرفته است ، چشمانم غرق در اشکهایم شده ....

دیگر گذشت ، تو کار خودت را کردی ، دلم را شکستی و رفتی ....

همه چیز گذشت و تمام شد ، این رویاهای من با تو بود که تباه شد...

انگار دیگر روزی نمانده برای زندگی ،

انگار دیگر دنیای من بن بست شده ، راهی ندارم برای فرار از غمهایم...

این هم جرم من بود از اینکه برایت مثل دیگران نبودم،

کسی بودم که عاشقانه تو را دوست داشت ،

دلی داشتم که واقعا هوای تو را داشت ....

دیگرگذشت ، حالا تو نیستی و من جا مانده ام ،

تو رفته ای و من بدون تو تنها مانده ام ،

تو نیستی و من اینجا سردرگم و بی قرار مانده ام....

فکر دل دادن و دلبستن را از سرم بیرون میکنم ،

هر چه عشق و دوست داشتن است را از دلم دور میکنم،

اگر از تنهایی بمیرم هم دلم را با هیچکس آشنا نمیکنم....

دیگر بس است ، تا کی باید دلم را بدهم و شکسته پس بگیرم،

تا کی باید برای این و آن بمیرم؟

در حسرت یک لحظه آرامشم ،

دلم میخواهد برای یک بار هم که شده شبی را بی فکر و خیال بخوابم...

تو هم مثل همه ، هیچ فرقی نداشتی ،

هیچ خاطره ی خوبی برایم جا نگذاشتی ،

حالا که رفتی ، تنها غم رفتنت را در قلبم گذاشتی....

گرچه از همان روز اول میخواستمت ،

گرچه برایم دنیایی بودی و هنوز هم گهگاهی میخواهمت ،

اما دیگر مهم نیست بودنت ، چه فرقی میکند بودن یا نبودنت؟

سوز عشق تو هنوز هم چهره ام را پریشان کرده ،

دلم اینجا تک و تنها راهش را گم کرده ،

این شعر را برای تو نوشتم بی پرده ،

هنوز هم دلت نیامده و خیالت ، خیال مرا پریشان کرده .... 

+نوشته شده در شنبه 13 اسفند 1390برچسب:,ساعت1:5توسط محمود | |

 

بیا

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comبیا تا قصه نیمه تمام عشق را با شیرینی به پایان برسانیمبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comبرگرد تا قصه من و تو پایانش تلخ و غم انگیز نباشدبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comدلم برای لحظه های دیدار با تو تنگ شدهبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comچه عاشقانه نگاهم می کردی و حرف می زدیبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comچرا رفتی از کنارم؟بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comتو رفتی و من تنهای تنها در این دنیای بی محبتبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comبا چند خاطره ماندمبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comبرگرد تا دوباره آن خاطره های شیرین باهم بودن تکرار شودبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comدلم بد جور برای تو برای حرف هایت تنگ بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comصدای خنده هایت تنگ شدهبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comبا آمدنت من را دوباره زنده کنبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comواحساس را دوباره در وجودم شعله ور کنبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comتا عاشقانه تر از همیشه از تو آن عشق پاکت بنویسمبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

+نوشته شده در شنبه 13 اسفند 1390برچسب:,ساعت1:54توسط محمود | |

 

یک شب غرل خیال لبت را مرور کرد

از لابلای مـو ی بلندت عبــور کرد 

پیوند ابــروان تــو را مغتنــم شمرد

بزم شراب چشم تو را جفت و جور کرد

دستی به ناز پرده شب را درید و بعد 

صبحی دمید ، مشرق رویت ظهور کرد

لبخند های گاه گاه تو در آرزو نشست

این سرکش عجول جوان را صبور کرد

بغضی به نای شعر گره خورد و شعر مرد

این دوری از تو هنجره را سوت و کور کرد 

نفرین به جاده های موازی سرنوشت

لعنت به فاصله که مرا از تو دور کرد 

                                             حیران


 

+نوشته شده در شنبه 13 اسفند 1390برچسب:,ساعت1:46توسط محمود | |

ای یوسف خوش نام ما خوش می​روی بر بام ما   ای درشکسته جام ما ای بردریده دام ما
ای نور ما ای سور ما ای دولت منصور ما   جوشی بنه در شور ما تا می​شود انگور ما
ای دلبر و مقصود ما ای قبله و معبود ما   آتش زدی در عود ما نظاره کن در دود ما
ای یار ما عیار ما دام دل خمار ما   پا وامکش از کار ما بستان گرو دستار ما
در گل بمانده پای دل جان می​دهم چه جای دل   وز آتش سودای دل ای وای دل ای وای ما


+نوشته شده در شنبه 13 اسفند 1390برچسب:,ساعت1:40توسط محمود | |

 

حیف روزایی که بی تو به سر شد

حیف شبایی که بی من سحر شد

تو بی من تنها من از تو تنهاتر

حیف این عمری که تنها هدر شد

من سردم٬ تو سردی٬ دل نیمه جونه

میسوزه و میسازه درب و داغونه

می لرزه حتی با چیک چیک اشکام

مثل گنجشکی که زیر بارونه

لبهامون لبخند عشقو کم داره

دلگیرن روزامون لحظه غم باره

دستاتو نذرم کن خیلی محتاجم

پاییزم می ریزم رو به تاراجم

من ابرم تو بارون این قصه خیسه

خورشیدو برگردون اینجا قدیسه

اعجاز بارونو باور کن وقتی

می خواد این احساسو از نو بنویسه

من ابرم تو بارون این لحظه نابه

این لحظه مخصوص ماه و مهتابه

بیدارم یا اینکه می بینم خوابه

کی نیلوفر سهم قلب مردابه

اینجا قلب آدمها بی فانوسه

رویاشون رویا نیست عینه کابوسه

اینجا چشمامون تو گریه می پوسه

من جایی می خوام با تو قد بوسه

ما دستامون با هم دنیا می سازه

بی سقف و بی دیوار و بی دروازه

ما با هم هستیم و با هم می میریم

بپر با من بپر وقت پروازه


 

+نوشته شده در جمعه 12 اسفند 1390برچسب:,ساعت1:6توسط محمود | |

 

 

 

میبینی داره بارون میباره امامن اشک نمیریزم یادته میگفتی هروقت داره بارون میباره اشکات میریزه پس چراالآن که این بارون میباره اشکات نمیباره فقط فریادمیزنیومیگی دوست ندارم یادته میگفتی منوتومال همیم یادته کف دستمودیدی گفتی کف دستت عدد18کف دست منم عدد18پس مامال همیم یادته میگفتی منوتوتوروزبارونی عاشق شدیم آره توروزبارونی عاشق شدی میخوای بدونی چقدردوست دارم آره مثل همیشه اندازه هفت تاآسمون،پنج تاقاره همه ی دنیادوست دارم خیلی دلم برای دستای گرمت تنگ شده خیلی امااین زمونه لعنتی نمی خوادپیش هم باشیم چرانمی دونم میدونی چیه همیشه دلم میخواست دستاموبگیری بهم بگی همیشه پیش هم میمونیم یادت رفته قولمونوآره یادت رفته امانگواون غریبه آشنات بودنگوعشق جدیدت بودنذاردلسردبشم ازهرچی عشقه اصلالعنت به هرچی عشقه

+نوشته شده در جمعه 12 اسفند 1390برچسب:,ساعت1:4توسط محمود | |

 

اشک

 

وقتی قطره ی اشکی     

به ساحل چشمان تو می رسد    

آهسته آهسته                                                                             
در خود شکسته می شوم                                                               
و چینی نازک قلبم                                                                                     
می شکند
نفسم می ایستد                                               
و مرگ مرا
احاطه می کند
مرگ را بر گریه تو می پسندم و
قایق جان خود را
در دریای مرگ به حرکت در می آورم
تا تو را
خندان ببینم
چه زیباست چنین مرگی
مرگ در رسیدن به هدف
یعنی خنداندن تو

 

+نوشته شده در پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:,ساعت23:1توسط محمود | |

 

نگاه

 

وقتی امروز با چشمان خالی ام از پنجره به بیرون نگاه کردم

جز تکرار دیروز چیزی نبود

اما چیزی چشمانم را پر کرد

چیزی به تقدس همه پاکی ها

چیزی که گواه می داد امروز با دیروزم یکی نیست

با تمام وجودم حسش کردم

یاد کسی که همه وجودم بود

و یاد او بود که چشمانم را پر از قطره های عشق کرد

چیزی در دلم فریاد می زد

با این که دیروز گذشت با همه دلتنگی

اما امروز

دلتنگ تر از دیروزم

 

+نوشته شده در پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:,ساعت22:59توسط محمود | |

 

بی خوابی

یک لیوان آب
چند قرص
همه را چشم بسته سر می کشم
دمر می خوابم
هنوز هم چشمانم بسته است
توی دلم می شمرم
یک ..دو ..سه ...چهار ....
آخ
لبم را آرام گاز می گیرم
بوی تنهایی تمام فضای ذهنم را پر می کند
همه جا تاریک است
صدایی مدام در درونم می گوید :
چشمهایت را ببند.
باز نکن
به هیچ چیز فکر نکن
آرام باش.
حس می کنم دستی آرام آرام روی موهایم می لغزد
پر می شوم از یک حس ِ غریب
پلک هایم می جنبد
: باز نکن
خوبه ..خوبه ...
با خودم می گویم اینبار خواب نیست
آه ..
پس هستی
...
می خواهم حرف بزنم
آرام لبانم را می گشایم
: دلم می خواهد راه برویم
در دل ِ یک طبیعت بکر
جایی پر از برف شاید
من بدوم
و رد پاهایم
از تو دور شوند
تو دستهایت را باز کنی
و من باز هم بدوم
و آغوش گرمت
پناهم دهد ...
 
سکوت ...
سکوت ...
سکوت ...
...
دلم نمی خواهد چشمانم را باز کنم
تلاش می کنم بخوابم
مرا ببوس
نوازش گرم دست خیالی ِ تو
و
لالایی سکوت شب
برای آسوده خوابیدن کافیست
شب بخیر آسمان من

+نوشته شده در پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:,ساعت22:58توسط محمود | |

_____█████____█████
___██♥◊◊◊◊██_██◊◊◊◊♥█� �� _██♥◊◊___◊◊█_█◊◊___◊◊♥██
██♥◊◊_____◊◊█◊◊____  ◊◊♥██< ██♥◊◊______◊◊◊______. ◊◊♥██
██♥◊◊_______◊________   ◊◊♥██
_██♥◊◊___ 
 love__   _◊◊♥██
__██♥◊◊___________   ◊◊♥██
____██♥◊◊_______     ◊◊♥██
______██♥◊◊__       ◊◊♥██
________██♥◊◊
___________██♥◊◊
_____________██♥◊◊
_______________██◊

+نوشته شده در پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:,ساعت22:56توسط محمود | |

 

زندگی کن

 

زندگی کن

لحظه لحظه زندگی کن

اگه تلخه اگه شیرین

عشقه محضه زندگی کن

                                            زندگی کن شاید امروز

                                            روز اقبال تو باشه

                                            شاید این بختی که میگن

                                           لحظه ای مال تو باشه

شاید این ثانیه ی نیومده

آخرین فرصت خوشبختی ماست

زشت و زیبا خوب و بد هر چی که هست

زندگی همش همین ثانیه هاست

                                            زندگی کن که هنوزم

                                            رو لبات فرصت خنده س

                                            تو صدات هنوز ترانه

                                           تو چشات هنوز پرندس

                          از همین لحظه به فکر لحظه ای باش که تو راهه

                                           لحظه ای که با تو خوبه

                                           لحظه ای که با تو ماهه

+نوشته شده در یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:,ساعت22:34توسط محمود | |

 

گاهی گمان نمی کنی ولی می شود ...

 

گاهی نمی شود که نمی شود ...

گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است ...

گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود ...

گاهی گدای گدایی و بخت نیست ...

گاهی تمام شهر گدای تو می شود ...

گاهی بساط عشق خودش جور می شود ...

گاهی به صد مقدمه ناجور می شود ...

+نوشته شده در یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:,ساعت22:29توسط محمود | |

 

<center><a href='http://night-skin.com/' _fcksavedurl='http://night-skin.com/'><img src='http://night-skin.com/blogcode/tasvir-zibasazi/upimg/uploads/1408477201.gif' _fcksavedurl='http://night-skin.com/blogcode/tasvir-zibasazi/upimg/uploads/1408477201.gif' border='0' alt='تصاویر زیباسازی نایت اسکین' /></a></center>

 

اينم يك دسته گل تقديم شما...؟

+نوشته شده در یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:,ساعت1:1توسط محمود | |

 

دفتر عشق

 

دفتر عشـــق كه بسته شـد
دیـدم منــم تــموم شــــــــــــــــــدم
خونـم حـلال ولـی بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدون 

به پایه تو حــروم شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
اونیكه عاشـق شده بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود
بد جوری تو كارتو مونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
برای فاتحه بهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
حالا باید فاتحه خونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
تــــموم وســـعت دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو
بـه نـام تـو سنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد زدم
غــرور لعنتی میگفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
بازی عشـــــقو بلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
از تــــو گــــله نمیكنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
از دســـت قــــلبم شاكیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
چــرا گذشتـــم از خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــودم
چــــــــراغ ره تـاریكــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیم
دوسـت ندارم چشمای مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
فردا بـه آفتاب وا بشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
چه خوب میشه تصمیم تــــــــــــــــــــــــــــــــو
آخـر مـاجرا بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشه
دسـت و دلت نلــــــــــــــــــــــــرزه
بزن تیر خــــــــــــــــــلاص رو
ازاون كه عاشقــــت بود

 


 

 

 

 

 

+نوشته شده در شنبه 6 اسفند 1390برچسب:,ساعت23:50توسط محمود | |

 اول از روي ادب اي گل خوشبو  ســــــــــــلــام

       دوم از روي محــــبت با تو دارم  پيــــــــــــام

قلم هست الأن تو دستام  مي نويسم توي شعرام

بده دستات  وتو دستام تا با هم کلبه بســــــــــازيم

     کلبه اي پراز من وتو از من تو ما بســـــــــازيم

دور بشيم از همه مردم واسه هم بميريـــــــــــــم

     با ستاره ها بخوابيم باترانه جون بگيريـــــــــــم

 

+نوشته شده در شنبه 6 اسفند 1390برچسب:,ساعت23:24توسط محمود | |

- I♥U`•.¸
-- I♥U`•.¸
-- I♥U`•.¸
--- I♥U`•.¸
--- I♥U`•.¸
---- I♥U`•.¸
---- I♥U`•.¸
----- I♥U`•.¸
----- I♥U`•.¸
---- I♥U`•.¸
---- I♥U`•.¸
--- I♥U`•.¸
--- I♥U`•.¸
-- I♥U`•.¸
-- I♥U`•.¸
- I♥U`•.¸
- I♥U`•.¸
- I♥U`•.¸
- I♥U`•.¸
-- I♥U`•.¸
-- I♥U`•.¸
--- I♥U`•.¸
--- I♥U`•.¸
---- I♥U`•.¸
---- I♥U`•.¸
----- I♥U`•.¸
----- I♥U`•.¸
---- I♥U`•.¸
---- I♥U`•.¸
--- I♥U`•.¸
--- I♥U`•.¸
-- I♥U`•.¸
-- I♥U`•.¸
- I♥U`•.¸
- I♥U`•.¸
- I♥U`•.¸
- I♥U`•.¸
-- I♥U`•.¸
-- I♥U`•.¸
--- I♥U`•.¸
--- I♥U`•.¸
---- I♥U`•.¸
---- I♥U`•.¸
----- I♥U`•.¸
----- I♥U`•.¸
---- I♥U`•.¸
---- I♥U`•.¸
--- I♥U`•.¸
--- I♥U`•.¸
-- I♥U`•.¸
-- I♥U`•.¸
- I♥U`•.¸
- I♥U`•.¸
- I♥U`•.¸
- I♥U`•.¸
-- I♥U`•.¸
-- I♥U`•.¸
--- I♥U`•.¸
--- I♥U`•.¸
---- I♥U`•.¸
---- I♥U`•.¸
----- I♥U`•.¸
----- I♥U`•.¸
---- I♥U`•.¸
---- I♥U`•.¸
--- I♥U`•.¸
--- I♥U`•.¸
-- I♥U`•.¸
-- I♥U`•.¸
- I♥U`•.¸
- I♥U`•.¸
- I♥U`•.¸
- I♥U`•.¸
-- I♥U`•.¸
-- I♥U`•.¸
--- I♥U`•.¸
--- I♥U`•.¸
---- I♥U`•.¸
---- I♥U`•.¸
----- I♥U`•.¸
----- I♥U`•.¸
---- I♥U`•.¸
---- I♥U`•.¸
--- I♥U`•.¸
--- I♥U`•.¸
-- I♥U`•.¸
-- I♥U`•.¸
- I♥U`•.¸
- I♥U`•.

+نوشته شده در شنبه 6 اسفند 1390برچسب:,ساعت22:16توسط محمود | |

 

وقتی پروانه ی عشق در تاری بیفتد

 

 

 که عنکبوتش سیر باشد تازه

 

 قصه ی زندگی شروع

 

می شود ، زیرا دیگر نه می تواند

 

 پرواز کند نه بمیرد . .

+نوشته شده در شنبه 6 اسفند 1390برچسب:,ساعت22:3توسط محمود | |

مداد رنگیهایم را برمیدارم

 

 

 

نبودنهایت را سیاه میکنم .....

 

بودنهایت را

سفید

نقاشی ام سیاه و سفید نمیشود

 

سیاهی ها بیداد میکنند ....

 

  راستی ! !  فاصله ها را چه رنگی کنم  ؟؟؟؟

+نوشته شده در شنبه 6 اسفند 1390برچسب:,ساعت22:0توسط محمود | |

 

خيلي خسته ام

 

حوصله ي خودم رو هم ندارم.

دلم ميخواد رو آينه ي اتاقم يه كاغذ رنگي بزرگ بزنم

كه حتي خودم رو هم نبينم

دلم ميخواد فقط بخوابم

يه خواب عميق

زير يه سايه ي درخت

كنار يه چشمه ي قشنگ

كه صداي جوشش آب به سلول ها جسمم....

+نوشته شده در شنبه 6 اسفند 1390برچسب:,ساعت21:56توسط محمود | |

 

 

+نوشته شده در جمعه 5 اسفند 1390برچسب:,ساعت1:16توسط محمود | |

 

برای دوست داشتنت

محتاج دیدنت نیستم...


اگر چه نگاهت آرامم می کند

محتاج سخن گفتن با تو نیستم...

اگر چه صدایت دلم را می لرزاند

.

.

.

.

محتاج شانه به شانه ات بودن نیستم...

اگر چه برای تکیه کردن ،

شانه ات محکم ترین و قابل اطمینان ترین است!

دوست دارم بدانی ،

حتی اگر کنارم نباشی ...

باز هم ،

نگاهت می کنم ...

صدایت را می شنوم ...

به تو تکیه می کنم

همیشه با منی ،

و همیشه با تو هستم،

هر جا که باشی...

+نوشته شده در جمعه 5 اسفند 1390برچسب:,ساعت1:3توسط محمود | |

 

+نوشته شده در سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب:,ساعت15:18توسط محمود | |