دلتنگی...

شبهای بارانی

خوش آمديد

امشب می خواهم دلتنگی هایم را با دستان نجیب تو وجب کنم

من دلتنگ ذره ذره وجودت هستم

و این دلتنگی مرا ذره ذره آب می کند...

دلم برای خودت ، دستانت ، چشمانت تنگ است

گاهی هم دلم برای چهارخانه صورتی روسریت تنگ می شود

چه کسی می داند

کودک تنهاییم آرام و قرار ندارد

و برای تو دلتنگ می شود...

آرام جان

من به طرز صدا کردن تو عادت دارم

پس مرا بنام کوچک بخوان...

من فقط دلتنگم ....

به قدرهمه دلتنگیهایی که فقط تو میدانی

همین...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در دو شنبه 25 شهريور 1392برچسب:,ساعت1:11توسط محمود | |