شبهای بارانی

خوش آمديد

 

با ساعت دلم
وقت دقیق آمدن توست!
من ایستاده ام:
مانند تک درخت سر کوچه
با شاخه هایی از آغوش
با برگ های از بوسه
با ساعت غرورم اما !
من ایستاده ام:
با شاخه هایی از تابستان
با برگ هایی از پاییز
هنگام شعله ور شدن من!
هنگام شعله ور شدن توست!
ها . . . چشم ها را می بندم
ها . . . گوش ها را می گیرم
با ساعت مشامم
اینک:
وقت عبور عطر تن توست

 

..........................................

 

چه قدر دزدیدن نگاه
از چشمان تو لذت بخش است
گویی
تیله ای از چشمم به دلم می افتد
بانو !
با مردی که تیله های بسیار دارد
می آیی؟

 

.........................................

 

زیبا بود
مثل اناری که به خیابان آمده باشد
وقتی
ازخنده هایم بالا می زد
ترک برمی داشت
از بارانی که بر دامنش
می بارید

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در چهار شنبه 22 آذر 1391برچسب:,ساعت22:59توسط محمود | |